ღ♥ღ تنهایی ღ♥ღ

هنوز هستند پسرانی که بوی مردانگی می دهند

دردستانشان عزت یک مرد ، یک مرد واقعی لمس می شود

 اهل ناموس بازی نیستند

میشود روی حرف و قول هایشان حساب کرد...

هنوز هم هستند دخترانی که تنشان بوی محبت خالص میدهد

بکرند !

نابند !

لمس نشده اند !

آری هنوز هم هستند

نادرند !

کمیابند !

پاکند !

هنوز آدمهایی از جنس فرشته پیدا می شوند !

هستند !

نادرند !

کمیابند !

اما هستند ...

 

      

 

 

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: دو شنبه 10 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

با خودت قهر نکن

به استادی خبر دادند که یکی از شاگردان قدیمی اش در شهری دور از طریق معرفت دور شده وراه ولگردی را پیشه کرده است .استاد چندین هفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قدیمی رسید. بدون اینکه استراحتی کند مستقیما سراغ او را گرفت و پس از ساعتها جستجو او را در یک محل نامناسب یافت . مقابلش ایستاد ؛ سری تکان داد و از او پرسید: تو اینجا چه می کنی دوست قدیمی؟!! شاگرد لبخند تلخی زد و شانه هایش را بالا انداخت و گفت: من لیاقت درسهای شما را نداشتم استاد!

حق من خیلی بدتر از اینهاست! شما این همه راه آمده اید تا به من چه بگویید؟ استاد تبسمی کرد و گفت : من هنوز هم خودم را استاد تو می دانم . آمده ام تا درس امروزت را بدهم و بروم. شاگردِ مایوس و ناامید ؛ نگاهش را به چشمان استاد دوخت و پرسید: یعنی این همه راه را به خاطر من آمده اید؟!! استاد با اطمینان گفت: البته ! لیاقت تو خیلی بیشتر از اینهاست. درس امروز این است: هرگز با خودت قهر مکن. هرگز مگذار دیگران وادارت کنند با خودت قهر کنی. و هرگز اجازه مده دیگران وادارت کنند خودت ؛ خودت را محکوم کنی.

به محض اینکه خودت با خودت قهر کنی دیگر نسبت به سلامت ذهن و روان و جسم خود بی اعتنا می شوی و هر نوع بی حرمتی به جسم و روح خودت را می پذیری. همیشه با خودت آشتی باش و همیشه برای جبران خطاها به خودت فرصت بده. تکرار می کنم : خودت آخرین نفری باش که در این دنیا با خودت قهر می کنی. درس امروز من همین است.


استاد پیشانی شاگردش را بوسید و بلافاصله بدون اینکه استراحتی کند به سمت دهکده اش بازگشت. چند هفته بعد به او خبر دادند که شاگرد قدیمی اش وارد مدرسه شده و سراغش را می گیرد . استاد به استقبالش رفت و او را دید که سالم و سرحال در لباسی تمیز و مرتب مقابلش ایستاده است.

استاد تبسمی کرد و او را در آغوش گرفت و آرام در گوشش گفت : اکنون که با خودت آشتی کرده ای یاد بگیر که از خودت طرفداری کنی. به هیچ کس اجازه نده تو را با یادآوری گذشته ات وادار به سرافکندگی کند . همیشه از خودت و ذهن و روح و جسم خودت دفاع کن. هرگز مگذار دیگران وادارت سازند دفاع از خودت را فراموش کنی و به تو توهین کنند. خودت اولین نفری باش که در این دنیا از حیثیت خودت دفاع می کنی . درس امروزت همین است

 

 

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: دو شنبه 10 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: دو شنبه 10 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

فدای همچین پدری که خودکار می فروشه و کمرش زیر بار فشار زندگی

همچین خم شده ولی غرورش بهش اجازه نمی ده دستش رو جلو کسی دراز کنه

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: دو شنبه 10 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: یک شنبه 9 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 ... 63 64 65 66 67 ... 118 صفحه بعد

درباره وبلاگ

در این شهر صدای پای مردمی است که همچنان که تو را میبوسند طناب دار تو را میبافند مردمی که صادقانه دروغ میگویند و خالصانه به تو خیانت می کنند ! در این شهر هر چه تنها تر باشی پیروزتری!!


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , agasaeed.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM